جان کنث گالبرایث، یکی از بزرگترین و مشهورترین اقتصاددان قرن بیستم تلقی میشود، و از سال ۱۹۲۴ در دانشگاه هاروارد تدریس میکرد. از میان بیش از پنجاه کتاب وی، جامعه مرفه، کالبدشناسی قدرت، دولت صنعتی جدید، طبیعت فقر تودهای (ماهیت فقر عمومی)، روشهای توسعه اقتصادی، سرمایهداری امریکا: مفهوم قدرت تلافیجویانه سرمایهداری، کمونیسم و همزیستی و علم اقتصادِ کلاهبرداری معصومانه، کتابهایی است که از وی به فارسی ترجمه شده است. جان کنث گالبرایث به عنوان مدافع اصول اساسی اقتصاد آزاد تلقی میشد، اما نظرات اقتصادی او کمتر در چارچوب جریان اصلی اقتصاد مطرح بوده است. وی در جایی می-گوید: ” من عملگرایانه رفتار میکنم. هر جا بازار کار میکند، طرفدار آن هستم. هر جا دولت لازم باشد، موافق دخالت دولتام. با تردید حرف کسی را که بگوید «طرفدار خصوصیسازی هستم» یا بگوید «طرفدار مالکیت عمومی هستم» باور میکنم. من طرفدار چیزی هستم که در موقعیت خاص کار میکند.”
نظریات میلتون فریدمن که به مکتب شیکاگو در اقتصاد معروف است و در زمان او جریان فکری اقتصادی غالب بود، طبعاً با دیدگاه های متمایل به پساکنزی گالبرایث مغایر بود. گالبرایث در دهه پنجاه میلادی از فریدمن دعوت کرد به هاروارد برود و نقطهنظرهای خود را طی رشتهای سخنرانی به دانشجویان هاروارد ارائه کند. در پایان سفر فریدمن، گالبرایث نامه زیر را به فریدمن نوشت:
۲۷ مارس ۱۹۵۱
میلتون گرامی:
حتماً میدانی که ما از سفرت به هاروارد در هفته قبل بهرهها بردیم. خواستم این یادداشت را بنویسم و شخصاً هم تشکر کنم. امیدوارم خیلی زود دوباره بتوانی سری به ما بزنی.
تا اینجای کار میتوانم با اطمینان بگویم که هیچ دانشجویی اینجا از صحبت هایت صدمه ندیده است. امیدوارم همکاران تو نیز شواهدی از آشفتگی و سراسیمگی در تو نیافته باشند: خُوب که فکر میکنم، امیدوارم که تغییری در تو یافته باشند.
با تشکر و ارادت
ج.ک. گالبرایث
***
امیدوارم کار ما در این کشور به جایی نرسیده باشد که صحبت از اقتصاد هم ناممکن شده باشد.