متن سخنرانی در کنگرۀ سراسری حسابداری و علوم مالی ایران
در این نشست که پژوهشگران و دانشجویانی از دو حوزۀ علمی مختلف «حسابداری» و «مالی» مشترکاً به جلسه دعوت شدهاند، باید از اشتراکات صحبت به میان آید. در قلمرو اندیشههای آدمی، «حسابداری» خود ماجرای گستردهای است؛ و «مالی» بخشی از برترین افکار نسلهای چند دهۀ اخیر را باز مینماید. «حسابداری» رشتهای قدیمیتر و دشوار است؛ «مالی» علمی جوان و پیچیده است. ارتباط این دو علم را ارتباط دو رشتۀ علمی غریبه تلقی کنید. دو علم با مرزهای مشترک، اما جدا و بیگانه با هم. هریک از مفصل خاک علمی مستقل رستهاند و از رطوبت هم، با دخالت عالمانی کنجاو، نیرو گرفتهاند. خادمان «حسابداری» و جاودانگان «مالی» از سیارههایی گوناگون و از کهکشانهایی با فاصله میآیند. خدمات آنها به یکدیگر همچون خدمات هر دو علمی است که بر این سنگفرش انسانی چهره نموده است.
رابطۀ «حسابداری» و «مالی» رابطۀ دو علم مستقل است که بر هم تأثیر میگذارند، به هم کمک میکنند و از این مجرا خود را گسترش میدهند. این رابطه مشابه تأثیر هیدرودینامیک بر نظریۀ توابع، تأثیر نظریات کانت و مساحی بر هندسه، تأثیر الکترومغناطیس بر معادلات دیفرانسیلی، تأثیر نظریات دکارت بر مکانیک، تأثیر مدرسهگرایی بر حساب دیفرانسیل وانتگرال، و تأثیر نوشتههای ریاضی بر تحلیلهای تاریخی است.
چالش اصلی کشور در هزارۀ سوم، همچون بسیاری از کشورهای درحال توسعۀ جهان، آن است که سرزندگی اقتصادی کشور حفظ شود. برای تحقق این هدف، ایران نیاز دارد تا در نظام مالی خود به اصلاحات ساختاری بپردازد؛ نظامی که مسیر تدارکاتی اقتصاد کشور است، و برای کارکرد صحیح این نظام، «حسابداری» دستمایۀ کار است.
گماشت اصلی «حسابدار» توسعه و عرضۀ اطلاعاتی است که از «دادههای مالی» یعنی دادههایی که براساس پول ملی هر کشور اندازهگیری میشود، نشأت گرفته باشد. حسابدار از این طریق عملکرد شرکت را اندازهگیری میکند، موقعیت مالی را ارزیابی میکند، و کارهایی اجرایی نیز انجام میدهد. حسابدار مسئول تهیۀ صورتهای مالی است. کارش بیشتر ماهیت مستقلی دارد؛ شغلی پرارزش برای مردمی که منظم و مرتباند و کاری مستقل میجویند.
توسعۀ کشور بدون ارائۀ گستردۀ خدمات حسابداری و حسابرسی ممکن نیست؛ توسعه، متضمن کنترل و نظارت است و جامعۀ حسابداری و حسابرسی کشور، در اِعمال چنین نظارتهایی و در تولید اطلاعات لازم برای توسعۀ اقتصادی ایران نقش درجۀ اولی دارد. اتفاقاتی شبیه واقعۀ انرون و واقعۀ ورلدکام که زمینۀ تصویب قانون اکسلی بود، نشان داد که هرچند تمدن قرن بیستویکم بدون شکلگیری شرکتهای سهامی عام بزرگ و اختراع ابزارهای مالی جدید ناممکن بوده است، اما درعینحال بدون نظارت بر این نهادها، بروز وقایعی چون بحران سال ۲۰۰۷، حیات اقتصادی کشورها را به خطر میاندازد.
«مالی» البته نه کاری با تهیۀ صورتهای مالی دارد؛ نه اصول متداول یا پذیرفتهشدۀ حسابداری را کامل میداند؛ نه لزوماً از استانداردهای حسابداری ملی که جمعبندی حرفه در یک کشور است، دیدگان را میآزارد؛ نه تسلطی بر استانداردهای گزارشگری مالی بینالمللی دارد. او عمدتاً مصرفکنندۀ اطلاعاتی است که «حسابدار» با مشقت و با تسلط بر این موضوعات فراهم میآورد. او گماشتی از جنس دیگر دارد. بیشتر مدیریت پول یا مدیریت وجوه را دنبال میکند. فریاد خشماش از گرانی پول شعله میکشد، و وقتی نرخ بازده پروژهای در آتش آفتاب بحرانی مالیی خاکستر شود، درد عمیق جانش را فرامیگیرد. او از دهکدۀ اقتصاد سر برون کشیده است؛ دقیقتر بخواهید «مالی شرکتها» از تبار «اقتصاد خرد» است و حتی دقیقتر، از آبشخور «نظریۀ بنگاه» سیراب میشود. اما «حسابداری» به طور عام رشتۀ علمی دانشگاهی و بهطور خاص بخشی از علم «اطلاعات» تلقی میشود. هر قدر «حسابدار» علاقهمند به «ارزش دفتری» است، «مالی» به «ارزش بازار» علاقهمند است. چنین است که میبینیم رابطۀ «حسابداری» و «مالی» صرفاً رابطۀ دو علم مستقل است.
هر چند هیچ نکتۀ انتزاعی یا تحلیلی در «مالی» نیست که با دادههای «حسابداری» پیوند نداشته باشد، اما گزارههای معنیداری در «مالی» ممکن است وجود داشته باشند که در هیچیک از مقولات «حسابداری» نگنجند. برعکس، برخی حقایق مفهومی «حسابداری» که حاصل استتناج منطقی است با دیوار نظریههای «مالی» برخورد میکنند. البته، هر دو علم، در جستجوی «قضایای کامل خدشهناپذیر» بهناچار نتایج تقلیلگرایانهای دارند. هیچیک از دو علم خدمتکار کامل دیگری نیستند. «حسابداری» با همه دغلکاریهای دستاندرکاران علم «مالی» که در بحران ۲۰۰۷ خود را نشان داد، و در نهضت والاستریت- میناستریت چهره نمود، «مالی» را علم شیادان نمیداند. به علاوه، به نظر میرسد آنقدر که «حسابداران» بر نظریههای مالی احاطۀ نسبی یافتهاند، اصحاب مالی به «حسابداری» رخنه نکردهاند.
در نبود اطلاعات تولیدی حسابداران، تصمیمگیریِ بدوناطلاعات با دستکاری در نظام قیمتها در بازارهای مالی همراه میشود، و شفافیت حداقلی موجود را هم از بین میبرد و باعث میشود تخصیص منابع در اقتصاد ایران حتی بهشکل نادرستتری انجام شود و توسعه با هدف اشتغال و سرمایهگذاری حتی در سطح نازل جاری هم بهوقوع نپیوندد.
«حسابدار» زمستان و تابستان، صبحگاهی که برمیخیزد به «بدهکار و بستانکار» به «اقلام زیر خط» به «سیستم حقوق و دستمزد» به «هزینۀ سربار» به «حسابداری بهای تمامشده»، به «سیستم موجودی انبار»، به «استاندارد داراییهای ثابت،» به «اصل مقابلۀ درآمدها و هزینهها،» … و به این همه فکر میکند و دلتنگیهایش را با رعایت «اصل محافظهکاری» فرومینشاند. هم اهل تحلیل است؛ هم حسابها را تفسیر میکند، و هم معتقد است: «حسابِ خود نه کم گیر ونه افزون.» یعنی سپهر ذهنیاش از چشمهسار جادویی چنین مفاهیمی انباشته است. اشتها و عطشاش خلق دادههای مالی است.
«مالی» البته سپهر ذهنی دیگری دارد. به «قیمت سهام» و «ریسک بازار» میاندیشد؛ به دنبال «انطباق دیرش و سررسید تعهدات» خود است؛ «قانون بورس و اوراق بهادار» را زیر و رو میکند؛ «تلاطم نرخ ارز» کلافهاش میکند، بهدنبال «جریانهای نقدی آتی» است، کارایی «ساختار سرمایه» را بررسی میکند، از «حباب قیمتهای طلا و سهام» میترسد، در پی «مدیریت سبد سرمایهگذاری» است، «سیاست سود تقسیمی» را کنکاش میکند، دائماً از «ریسک اعتباری» و «ریسک نقدینگی» صحبت میکند، بهدنبال «بودجهبندی سرمایهای» سالانه است، و الخ. رسالت مالی «بیشینهسازی ارزش سهام» یا «ارزش شرکت» است، کاری که «حسابدار» آن را در حوزۀ وظایف خود نمیداند. هر قدم که «مالی» برمیدارد، محتاج اطلاعاتی است که «حسابدار» آنها را گردآوری و با فراوری به کیفیتی رسانده که به کار تصمیمگیری «مالی» میآید. پس، فرونگذاریم که «حسابداری» و «مالی» دو حوزۀ علمی مستقلاند که به کمک هم میآیند.
«مالی» و «حسابداری» بیشک دائماً در حال افزودن به سرمایۀ معنوی و روشنفکرانه جامعه دانشگاهیاند. حسابداران بهطور مدام عرضهکنندگان اطلاعات در محیطی اقتصادیاند. هر مشکلی که رفع میکنند و هر آنچه انجام میدهند، اطلاعات را در بطن خود دارد، و ارائۀ اطلاعات عنصر کانونی و کلیدی است. «حسابداری» علم است آنگاه که درمییابیم دیگر رشتههای علمی دانشگاهی روزبهروز بخشی از علوم اطلاعات میشوند. فیزیک نمونهای برجسته در این زمینه است. حجم عظیمی از فرصتهای شغلی در بطن صنعت اطلاعات نهفته است: گردآوری، تغییرشکل و سازماندهی اطلاعات، کاربست کارآمد آن، و حفظ کنترل بر اطلاعات همه فرصتهای شغلی جذابی در اختیار «حسابداران» قرار میدهند. «حسابداران» بهطور دائمی در کار ارتقای سطح کیفی دادههای مالیاند تا آنها را به اطلاعات مالی کیفیتدار برای تصمیمگیری بدل کنند.
خاستگاه «حسابداری» به سال ۱۴۹۴ میلادی برمیگردد که لوکا پاچولی برای اولین بار در کتاب «همه چیز راجع به حساب، هندسه و تناسب» نظام ثبت دوطرفۀ حسابها را تشریح کرد. همان نظامی که بازرگانان ونیزی عصر پاچولی از آن برای ثبت و ضبط حسابهای خود استفاده میکردند. مهمترین خروجی کار پاچولی تراز آزمایشی بود، هرچند اغلب صاحبنظران بدعت پاچولی را نقطۀ آغاز دانش حسابداری میدانند، هستند متخصصانی که به استناد لوحهای به جا مانده از تمدنهای آشور، بابل و سومر، سابقۀ شکلگیری دانش حسابداری را به پیدایش اولین تمدنها در بینالنهرین به سالها قبل از میلاد مسیح گره میزنند.
البته، «حسابداری» حتی قبل از اینکه در زرورق «اطلاعات» چهره نماید، رشته علمی دانشگاهی بوده است. از نظر تاریخی، مفهوم حسابداری هماهنگ با توسعه جبر خطی شکل گرفته است. هرچه حسابداری توسعه مییابد، اطلاعات در آن نقشی محوریتر میگیرد. سفر «حسابداری» از «سازوکار ثبت دو طرفه» تا «موجودیها و جریانهای حسابداری» تا «تعیین سود و ارزشیابی داراییها» و تا «تمامیت و انسجام دادهها،» و بالاخره تا امتداد «حسابداری در متنی تولیدی» همه و همه سفری در عرصۀ علم بوده است. با این همه، بینگرانی بگوییم که علم «حسابداری» کاملاً مستقل از «علم مالی» است. نمیتوان آنها را مقایسه کرد، یا برتری علمی یکی را بر دانش دیگری مطرح کرد، یا این دو را یکی کرد و یا یکی را زیرمجموعۀ دیگری قرار داد.
«مالی» برخلاف «حسابداری» ادعای تاریخی ندارد؛ پایههای امروزین آن بر سال ۱۹۵۲ و انتشار مقالۀ هری مارکویتز استوار است. رمزگشایی مارکویتز از ریسک، حامل پیامی ساده بود: «تمام تخممرغها را در یک سبد قرار نده.» مشهورترین مقالۀ مالی اما به سال ۱۹۵۸ فرانکو مودیلیانی و مرتون میلر برمیگردد که هزینه و ساختار سرمایۀ بنگاهها را تشریح میکرد.
بیگمان در جهان واقع، هر رخسارهای به رخسارههای دیگر مربوط است و «مالی» هم با بهرهگیری از دانش «اقتصاد» و استفاده از دادههای «حسابداری» سخت بهکار محاسبۀ ارزش بازار مشغول است. اما، سوءتفاهمها و اختلاط دو حوزه مستقل علمی آنچنان در این مرز و بوم گسترده است که نهی رابطه در عرصه عمل و آموزش، کمک میکند تا پلاس ژندۀ سوءبرداشتها جمع شود و این دو علم در سرزمین ما با شتاب بیشتری توسعه یابند.
در عین ناارتباطی، مقایسه این دو حوزه از دانش بشری ممکن است: چرخ ارابۀ «حسابداری» با اسب استانداردها در گردش است، در حالی که افسار «مالی» در چنگ اصول اقتصاد است. «حسابداری» دائماً از گذشته و حال سخن میراند، اما «مالی» از آینده و آیندۀ دورتر. آن میخواهد بداند چه شد، وین میخواهد سر دربیاورد چه خواهد شد. آن یکی به دنبال تبیین واقعیتهای مالی موجود است و این یکی به دنبال تغییر آیندۀ مالی پیش روی. از نظر «مالی» محض، وضعیت موجود، هزینۀ ریخته است؛ برای «حسابداری» محض، آیندۀ پیشروی، خیال آشفته است.
«ارزش دفتری» غایت حسابداران و «ارزش بازار» آرزوی مالی است. «مالی» قیمت دلار دلال ارز را حجت میداند، و «حسابداری» نرخ ارز مرجع و نیمایی را. «حسابداری» سرگشتۀ مستنداتی است که با آنها اثبات کند، و «مالی» بهدنبال نرخهایی است که با آنها اقدام کند. برای «حسابدار» قیمت دارایی معادل ارزش تاریخی و بهزعم «مالی» قیمت دارایی معادل ارزش فعلی جریانهای نقدی آتی است. گاو حسابداران به اندازۀ علفی که میخورد شیر میدهد و گاو مالی به اندازۀ علفزاری که میبیند. آن یکی میخورد و چاق نمیشود، این یکی میبیند و فربه میشود. آن یکی بهندرت حباب تولید میکند و این یکی پیوسته حباب میسازد و میترکاند. «حسابدار» سود کاغذی میسازد و انباشته میکند و «مالی» از کاغذ سود میسازد و توزیع میکند. آنها استهلاک کسر میکنند تا سود گزارش کنند، اینها به سود استهلاک میافزایند تا جریان نقدی محاسبه کنند.
در پیشگاه دو علم، در ملاقاتگاه دو طایفۀ «حسابدار» و «مدیر مالی» حضور یافتهایم. «حسابداری» علمی قدیمی و دشوار است؛ «مالی» هم علمی جوان و پیچیده است. با قدرت و اختیار فراوان، مسئولیت بسیار نیز همراه میشود. اگر «دانش بهمعنای قدرت باشد» آنگاه لاجرم با توسعۀ گسترۀ دانشِ «مالی» و «حسابداری»، مسئولیتهای عظیمی نیز متوجه دستاندرکاران و اصحاب این دو علم میشود. آنان مسئولیت دارند ـ مسئولیتی اجتماعی ـ که این قدرت را با دیگران تقسیم کنند و به همگان امکان دسترسی بدهند و دانش را بگسترانند. اگر در پی آنیم که چشمانداز امیدآبادِ این کشور، دور از دسترس سالهای نزدیک و نسل امروز نباشد، آنگاه بلافاصله باید نتیجه بگیریم که مسئولیت اخلاقی حاملان و عاملان علم «مالی» و دانش «حسابداری» در کشور ما میباید گسترش نتایج و میوههای این دو حوزه و قراردادن آن دانشها در خدمت رفاه عمومی و توسعۀ اقتصادی کشور باشد. نشر و گسترش هر دانش در گرو ارائۀ تعریفهای دقیق از محدوده و مقصد آن دانش، ایجاد مجال استفاده از اصطلاحات دقیق، شفافسازی و انسجام مفاهیم آن دانش است. این ضرورت ما را بر آن میدارد تا در کشوری که حتی در میدان تمیز این دو حوزۀ علم از یکدیگر، سوءتفاهم و اختلاط بالا گرفته، و برای سالهایی طولانی اصطلاح «حسابداری» و «مالی» به جای یکدیگر بهکار گرفته شده، بانگی برآوریم که «مالی» و «حسابداری» دو علم مستقلاند.