سلام. عید سعید فطر بر شما، خانواده محترم و دیگر عزیزان مبارک باد. همه ما تصویرها و خاطرههای زیبایی از ماه رمضان به یاد داریم. من خود از کودکی غروبهای رمضان، هنگام افطار و خرید نان زنجبیل از بازار کفاشهای تهران توسط پدرم حاجی اصغرآقا را در خاطر دارم؛ مادرم را به یاد میآورم که برای فطریه حتماً هر چه نقد داشت کنار میگذاشت که بدهکار خدا نباشد و سحرهایی را که به زور بیدارم میکردند که سحری بخورم و صبح اصلاً به خاطر نمیآوردم که سحری خورده باشم. ماههای رمضانی را به خاطر میآورم که در آن عرق خورهای خیابانهای کودکیم، شاهپور و امیریه، به احترام رمضان دیگر مست نمیکردند و دو زن بدکاره محله به احترام ماه مبارک کاسبی خود را تعطیل میکردند. ما در خانه رادیو نداشتیم تا صدای خوش دعای ذبیحی را بشنویم. به حکم شرع، در خانه مادری رادیو ممنوع بود. اما چند شبی از هر ماه رمضان که به خانه عمه یا عمو میرفتم، صدای مناجات او در گوشم خوش مینشست. شبهای احیایای را به خاطر دارم که بیدار ماندن تکلیف بود؛ بچهای که سخت خوابش میآمد، و ایمان همچون چوب کبریت در چشمان بازیگر فیلم بای سیکل ران، چشمانش را گشاده نگاه میداشت. یادم نمیآید که در آن روزهای کودکی، آوای جادویی اذان مؤذنزاده اردبیلی بر شهر طنینانداز میشد یا نه، اما از رمضان دوره جوانی و میانسالی آن صداست که بسیار دوست میدارم. رمضان برای ما مسلمانان و ایرانیان جاودانی و عید فطر در همیشه تاریخ ایران روز جشن خواهد بود. باشد تا مردم کشوری که دوستش داریم، آن قدر منزلت و توان اقتصادی داشته باشند که این عید را آن گونه که شایسته است، جشن بگیرند.
حسین عبده تبریزی