ملاحظلاتی چند پیرامون دانشگاه خیابان، خاطرات حجتا… صیدی
از پنجاه ماه مدیریت در بانک صادرات[۱]
خواندن خاطرات کاری معمول و مألوف است که از جوانی بدآن تمایل داشتهام. نخستین کتابها در این عرصه بیشتر به دورۀ مشروطه برمیگردد. خاطراتی چون روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه، خاطرات سیاسی امینالدوله، واقعات اتفاقیه در روزگار، نوشتۀ محمدمهدی شریف کاشانی، و خاطرات و خطراتِ مخبرالسطنه هدایت.
خاطرات کسانی که در دورههای تاریخی نزدیکتر نوشتهاند را هم خواندهام. خاطرات و یا حتی زندگینامۀ (autobiography) کسانی چون مرحوم کسروی (شرح زندگی من) و در دوره باز هم نزدیکتر به ما خاطرات یک مترجم زندگینامۀ محمد قاضی و روزها در راه نوشته شاهرخ مسکوب.
در عصر انقلاب اسلامی، ۲۰ جلدی تاریخ شفاهی ایران (هاروارد) به کوشش زندهیاد حبیب لاجوردی را داریم که در کنار سیاستمداران، با مدیران، اقتصاددانان و تکنوکراتهای دولتی هم مصاحبه کرده است؛ و خاطرات کسانی چون محمد یگانه، عبدالمجید مجیدی، و دکتر محمدعلی مجتهدی گیلانی منتشر شده است.
در این دوران، همزمان با انتشار آثار مهمی چون یادداشتهای عَلَم و خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی، انبوهی از کتابها (صدها) در مورد مدیران و کارآفرینان انتشار یافته است. برای مثال از کتاب در مورد بیلگیتس گرفته تا ترجمۀ نوشتههای جَکما، کارآفرین چینی، و یا کتاب کفش بازِ، فیل نایت، بنیانگذار ناکی. کارهای تاریخ اقتصاد جدیتر این دوران را در خاطرات دکتر عالیخانی در کتاب اقتصاد و امنیت میخوانیم.
مجموعههایی از قبیل سرگذشت کنشگران اقتصادی ایران نیز خاطرات بازرگانان و صنعتگرانی چون علی خسروشاهی، محمدرحیم ایروانی، خاندان لاجوردی، احمد و محمود خیامی، و محمدتقی برخوردار را به شکلی نوستالژیک بازگو میکنند.
اتاق بازرگانی ایران نیز در این فاصلۀ زمانی مجموعهای با عنوان ۴۸ کارآفرین ایرانی یا نسل امینالضرب انتشار داده است که در آن ترکیبی از صنعتگران و کارآفرینان دورۀ قبل و بعد از انقلاب اسلامی معرفی میشوند. رحمان گلزار، مرتضی سلطانی، غلامعلی سلیمانی، اصغر قندچی، رضا نیازمند، علی اکبر رفوگران، محسن خلیلی و علاءالدین میرمحمد صادقی خاطرات خود را در این کتابها بیان میکنند.
در این رشته از انتشارات، با نسل کارآفرینان حوزههای دانش بنیان هم که متولد دهۀ ۶۰ و بعد از آن هستند نیز مصاحبه شده، و خاطرات جوانانی چون برادران محمدی (دیجی کالا)، میلاد منشیپور (تپسی)، محمدجواد شکوری مقدم (آپارات رقیب صداوسیما) و حسام آرمندهی (کافهبازار و دیوار) نیز گردآوری شده است.
میرسیم به نسل اخیرتری از مدیران دولتی چون آقایان عباس آخوندی، مهدی کرباسیان، طهماسب مظاهری و حالا حجتاله صیدی که خاطرات خود را انتشار دادهاند.
چون نگارش جزئیات زندگی به شیوهای منسجم و سرگرمکننده آسان نیست، بیشترِ نامیان صنعت، اقتصاد، و مدیران دولتی و خصوصی این مهم را به دیگران وامینهند. اما حجت صیدی که خود دستی بر قلم دارد، شاعر است و دوستدار ادبیات، طبعاً خود به این مهم پرداخته است.
از سه حوزهای که از نظر مضمونی به هم نزدیک است، یعنی از حوزۀ «روزنوشت» و روزنامهنویسی (diary) تا خاطرهنویسی (memoir) و حوزه سرگذشتنویسی یا زندگینامهنویسی (autobiography) که به تولد تا زمان حال برمیگردد، طبعاً دانشگاه خیابان به memoir بیشتر مایل است؛ مؤلف خاطرات خود، آن هم ۵۰ ماه از زندگی حرفهای را با نقبهایی به خاطرات گذشته شرح میدهد. نقبهای او به گذشته قصههای جذابی است که کتاب را پیش میبرد، همچون نقب به خاطرۀ «آمنه خانم در زنجان» و یا خاطره «ورزش باستانی.»
زبان طنز مؤلف در نقل برخی از این خاطرات مثل اشاره به «مدیرِ علاقهمند به سفر خارجی،» و «ضرورت اصلاح آرین بانک در کابل» بسیار جذاب است.
مؤلف در memoir ایدههای خود را در قالب خاطرات میریزد تا به آن چیز ملموس و مؤثری بدل شود که به دیگران کمک میکند. کتاب خاطرات خوب مجموعه پیچیدهای از بیان دیدگاههاست. مهارت و هنرمندی زیادی لازم است تا مؤلف بتواند جزئیات زندگی خود را بنویسید تا دیگران بخوانند و از آن بیاموزند. نوشتن خاطرات هم قدرتبخش و هم غالباً با پاداش همراه است.
نوشته صیدی هم از پیچیدگی لازم (در عین سادگی و قابلفهم بودن) برخوردار است، و هم توان تأثیرگذاری دارد.
معمولاً خاطرات گزارشی تاریخی است که با دانش و تجربه شخصی نوشته شده و مؤلف طول عمر خود را پوشش میدهد، و معمولاً هدف یا پیامی بزرگتر در درون خود دارد. خاطرات معمولاً تنها بخشی از زندگی نویسنده را پوشش میدهد و معمولاً بر زمان تغییرات شدید، رشد، درگیری یا مبارزه تمرکز مییابد. دانشگاه خیابان هم حامل پیام است.
اگر بپذیریم که کتاب خاطراتی را در دست داریم، تقسیمبندی آن که چگونه خاطراتی است، خود امری مهم است.
دانشگاه خیابان خاطرات اعترافی نیست که اقدامات اشتباه یا تصمیمات غلط را شرح دهد. شرح خاطرات در خاطرات اعترافی مشابه ورود کسی به غرفه اعتراف است که میخواهد در مورد گناهان خود با کشیش صحبت کند.
کتاب آقای صیدی تا حدی خاطرات شخصی است. این نوع خاطرات محبوبترین نوع خاطرات است که در آن نگاه اجمالی به زندگی شخص در یک بخش خاص از زمان صورت میگیرد؛ مثل خاطرات بیماری که مجبور به جنگیدن با بیماری بوده است.
انسان در جستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل اتریشی نوعی خاطرات شخصی است. مؤلف کتاب را براساس تجارب شخصی و اتفاقاتی که در زندگی و در اردوگاههای کار اجباری به دست آورده، نگاشته است. وی در پی بیان خاطرات و لحظات این زندگی است؛ از درجات ناامیدی و تنهایی که انسان تجربه میکند، بسیار گفته و راههایی برای نجات از این مواقع و دستیابی به امر اصیل معناداری که ناجی خواهد بود، ارائه کرده است.
فرانکل البته از قطع اتصال با منبع لایزالی که او را نیرومند و توانا نگاه میدارد صحبت کرده، اما نویسندۀ دانشگاه خیابان در صفحات کتاب از حفظ رابطه با این منبع لایزال که وی را نیرومند و توانا میکند، سخن به میان آورده است. رجوع دائمی به تفأل با قران، توکلهایی که اینجا و آنجا از آنها صحبت میشود، و اشاره دائمی به مصحف شریف، مثلاً اشاره به سوره مبارکه بقره در مورد «صبر» بیانگر ایمان عمیق مؤلف به آن منبع لایزال است.
آنجا که نویسندۀ دانشگاه خیابان از «رفتن از یال کوه» به دلیل کمبود وقت برای اصلاح بانک صحبت میکند، و یا اشاره صیدی به شخصیت «گلاس» در فیلم «برخاسته از گور» در فصل «خرس گریزلیِ» کتاب و داستانی که از سوژهشدن «چفیه بر گردن» نقل میکند و شکایتهایی که مؤلف از همه این رفتارهای بدخواهانه و به تعبیر کتاب «حمله خرسها» دارد، محتوای کتاب را به طبقهبندی خاطرات شخصی نزدیک میکند.
کتاب مؤلف خاطرت پرتره نیست. در این نوع خاطرهنویسی، شخص دیگری غیر از شخص واقعی، از آنچه در تحقیقات خود پیدا کرده، خاطره مینویسد و افکار و احساسات خود را وارد متن نمیکند. نمونۀ درخشان این نوع اثر زندگی ایزاک برلین نوشتۀ ایگناتیف است و نمونۀ ضعیفتر، کتاب زندگی لنین نوشته رابرت پاین است.
دانشگاه خیابان خاطرات حرفهای است. این گروهبندی از memoir بهدرستی در مورد این کتاب صدق میکند. کتاب از منظر زندگی حرفهای نوشته شده است. در این نوع خاطرات مثلاً سیاستمدار زمان خدمت خود در دولت را شرح میدهد. خاطرات حرفهای جنبه آموزشی هم دارد. این نوع نوشتهها در نهایت میباید تم داستانی معینی داشته باشند و تزی را ارائه دهند تا خواننده پیگیر مطالعه آنها شود. در کتاب دانشگاه خیابان میخوانیم: «دوستتر داشتم این نوشته را نامهای به آیندگان تلقی کنم؛» «دیگرن را سهمی بخشد و قدری از دین خود به آیندگان را ادا کند؛» و «پرتو کوچک شمعی افکنده باشد بر برخی نقطههای تاریک هستی آدمی و کنشها و واکنشها در گوشهای تنگ و تُنک از جهان پهناور.» اینها هم نشان میدهد که مؤلف وجه آموزشی نوشته را مدنظر دارد؛ بر این موضوع نیز در فصل اول که عنوان «مطلع» دارد، تأکید میشود. از این نظر بیشک دانشگاه خیابان در رده خاطرات حرفهای طبقهبندی میشود.
کتاب دکتر صیدی خاطرات عمومی (public memoir) نیست. این نوع خاطرهنویسی بیشتر به زندگینامۀ افراد مشهور (celebrities) مربوط میشود؛ افرادی که عمر خود را به روشی بسیار عمومی زندگی میکنند و حالا خوانندۀ نوشته میخواهد آنها را به شکل شخصیتری بشناسد؛ با افکار، عقاید، احساسات و دیدگاههای آنان آشنا شود، بدون اینکه لزوماً تم داستانی منسجمی دنبال شود. دانشگاه خیابان چنین مضمونی ندارد، و مؤلف در این کتاب به جزئیات زندگی خود نمیپردازد. طبعاً کتاب مؤلف از نوع خاطرات سفر هم نیست. در این نوع خاطرهنویسی، چالشهایی که نویسنده در جریان سفر با آنها مواجه بوده و بر آنها غلبه کرده است، به شرح درمیآید.
خاطرات صیدی تا حدی از نوع خاطرات تحولگرا (transformational) هم میتواند تلقی شود. در این نوع خاطرهنویسی، ذکر وقایع و تجربیات چشمگیری معمول است که به شکلگیری نویسنده کمک کرده است. مؤلف معتقد است این پنجاه ماه در تقویت شخصیت و داشتههای قبلی وی مؤثر بوده، و صیدی مصممتری از صیدی قبلی ساخته است.
انتخاب موضوع خاطرات، نوشتن صادقانه خاطرات، ارجاع دادن به خاطرات دیگران، و به جای «گفتن» توان «نشان دادن» داشتن از ویژگیهای هر خاطرهنویس خوبی است.
برخی خاطرهنویسان به متن اجازه دادهاند تا ایشان را در معرض «آسیبپذیری» قرار دهد؛ یعنی مؤلف با نگاشتن خاطره آسیبپذیرشدن را میپذیرد. در جهنم تهمت و افترای امروز ایران، صیدی چنین ریسکی را نمیپذیرد. عمدۀ اسامی را ذکر نمیکند، و میگوید که «در زمانه نامناسب فعلی» و در شرایطی «که ترور شخصیت از طریق رسانهها و اخبار زرد باب شده است» (فصل آتشنشان)، چنین مخاطرهای را نمیپذیرد. اشاره مؤلف به «حجاب معاصریت» از این باب است، شاید هم «جوان بودن» مؤلف و اینکه در این سن نخواسته از حوزۀ مدیریت عمومی بازنشسته تلقی شود، دلیل دیگری بر این خویشتنداری است. مؤلف هرگز به نوشتن diary نزدیک نشده، چرا که در روزنوشتهها که گاه مؤلف انتشار آن را به پس از حیات خود وامینهد، نویسنده عریانتر صحبت میکند و طبعاً دانشگاه خیابان چنین مسیری را نمیرود.
خاطرهنویسی گزارشی تاریخی یا زندگینامهای است که از دانش شخصی نوشته میشود. کتابی دربارۀ زندگی نویسنده است؛ درسهای آموختهشده و لحظات کلیدی که شخصیت نویسنده را شکل داده است. در نوشتن خاطره، شخصیت نویسنده باید از لابلای خاطرات بروز یابد، و شناسایی تأثیرگذارترین لحظات زندگی در نوشته ظهور یابد. نویسنده خاطرات خود را زنده میکند تا خواننده پیامی فراگیر را لمس کند، تا دیگران بتوانند از نوشته یاد بگیرند و رشد کنند، و دانشگاه خیابان بسیاری از این ویژگیها را دارد.
هر چند که در خاطرهنویسی، در جریان نگاشتن کتابی غیرداستانی هستیم، اما تا آنجا که به سبک و سیاق نوشتن مربوط است، خاطرات باید بیثشتر به سنت داستاننویسی نزدیک شود تا نوشته جذاب و سرگرمکننده باشد. مضمون داستانی دانشگاه خیابان به گیرابودن متن کمک کرده است. گریز به گذشته و تصویربرداری از گذشته در دانشگاه خیابان با همین هدف انجام شده است.
نویسنده دانشگاه خیابان از اصول ثابتی در مسیر زندگی مدیریتی خود صحبت میکند. وی این موضوع را به طور مشخص در ذکر آیۀ ۱۴۰ آل عمران (تِلْکَ الایامُ نُداوِلُهَا بَیْن الناس) مورد تأکید قرار میدهد. در فصل خرس گریزلی توضیح میدهد که اصول ثابت وی «تدبیر» و «صبر» است؛ بر اصل صبر راهبردی و تمرین سکوت تأکید میکند.
من با موضوعی که صیدی با کاربست واژۀ انگلیسی juggling میکوشد آن را در حوزۀ «مدیریت» توضیح دهد، بسیار همراه هستم. همچنین همسان با نویسنده کتاب با معادل فارسی «تردستی» برای این واژه هم مشکل دارم. مؤلف از مدیریت به مثابۀ تردستی صحبت میکند که باید همزمان چندتوپ را در بازی داشته باشد؛ همچون شعبدهباز برخی توپهای مدیر باید در دست و برخی در هوا بماند (فصل دوم: نخست، امور نخست). به گمان من، ادارۀ اقتصاد هم به چنین تردستی نیاز دارد؛ در اجرای سیاستهای اقتصادی نمیتوان روی یک عامل تأکید کرد، و بقیۀ عوامل را رها کرد. مدیر اقتصاد کلان ایران گاه فقط روی یک عامل (بشقاب) متمرکز شده، و سایر بشقابها به زمین ریخته و شکسته شده است. به تجربۀ دولت آقای احمدینژاد نگاه کنیم که برای کنترل تورم روی کنترل قیمت ارز متمرکز شد، و باعث شد که واردات بیرویه تولید داخلی را بیسامان کند. یا به تجربۀ دولت آقای روحانی نگاه کنیم که برای کنترل تورم روی «نرخ بهرۀ بالا» متمرکز شد، و باز هم باعث شد که منابع به بخش مولد اقتصاد نرود. در هر دو مورد هم «تورم» فقط برای یک سال کنترل شد و نرخ تورم پایین پایدار نماند. تأکید روی یک عامل و نادیدهگرفتن سایر عوامل در «مدیریت» و «اقتصاد» ناکارآمد و ویرانکننده است.
ویرجینا ولف میگوید:
«خاطرات آنچه به وقوع میپیوندد نیست، بلکه انسانی است که بر او اتفاقاتی گذشته است.» دانشگاه خیابان فقط شرح چند خاطره نیست، داستان انسانی است که در طول پنجاه ماه از سالهای دشوار بخش بانکی کشور، وقایع سختی بر او رخ داده است؛ «مدیریت با اعمال شاقه.» این سرنوشت همه مدیران بخشهای عمومی و حتی خصوصی کشور بهویژه در دو دهۀ اخیر ایران بوده که بیش از آنچه بتوانند روی کار خود متمرکز شوند، میباید نگران «حاشیه» باشند؛ نگران حمله خرسهای گریزلی.
[۱]. متن سخنرانی حسین عبده تبریزی در شهر کتاب، تهران، به تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۰۵ و در مراسم رونمایی از کتاب دانشگاه خیابان، حجتا… صیدی، نشر چشمه، ۱۴۰۱.