حسابداری در مقابل مالی

2275


متن سخنرانی در کنگرۀ سراسری حسابداری و علوم مالی ایران

در این نشست که پژوهشگران و دانشجویانی از دو حوزۀ علمی مختلف «حسابداری» و «مالی» مشترکاً به جلسه دعوت شده‌اند، بايد از اشتراكات صحبت به ميان آيد. در قلمرو اندیشه‌های آدمی، «حسابداری» خود ماجرای گسترده‌ای است؛ و «مالی» بخشی از برترین افکار نسل‌های چند دهۀ اخیر را باز می‌نماید. «حسابداری» رشته‌ای قدیمی‌تر و دشوار است؛ «مالی» علمی جوان و پیچیده است. ارتباط اين دو علم را ارتباط دو رشتۀ علمی غريبه تلقی کنید. دو علم با مرزهای مشترک، اما جدا و بيگانه با هم. هريک از مفصل خاك علمی مستقل رسته‌اند و از رطوبت هم، با دخالت عالمانی كنجاو، نيرو گرفته‌اند. خادمان «حسابداری» و جاودانگان «مالی» از سياره‌هايی گوناگون و از كهكشان‌هايی با فاصله می‌آيند. خدمات آن‌ها به يكديگر هم‌چون خدمات هر دو علمی است كه بر اين سنگفرش انسانی چهره نموده است.

رابطۀ «حسابداری» و «مالی» رابطۀ دو علم مستقل است که بر هم تأثیر می‌گذارند، به هم کمک می‌کنند و از این مجرا خود را گسترش می‌دهند. این رابطه مشابه تأثیر هیدرودینامیک بر نظریۀ توابع، تأثیر نظریات کانت و مساحی بر هندسه، تأثیر الکترومغناطیس بر معادلات دیفرانسیلی، تأثیر نظریات دکارت بر مکانیک، تأثیر مدرسه‌گرایی بر حساب دیفرانسیل وانتگرال، و تأثیر نوشته‌های ریاضی بر تحلیل‌های تاریخی است.

چالش اصلی كشور در هزارۀ سوم، هم‌چون بسياری از كشورهای درحال توسعۀ جهان، آن است كه سرزندگی اقتصادی كشور حفظ شود. برای تحقق اين هدف، ايران نياز دارد تا در نظام مالی خود به اصلاحات ساختاری بپردازد؛ نظامی كه مسير تداركاتی اقتصاد كشور است، و برای كاركرد صحيح اين نظام، «حسابداری» دست‌مايۀ كار است.

گماشت اصلی «حسابدار» توسعه و عرضۀ اطلاعاتی است كه از «داده‌های مالی» يعنی داده‌هايی كه براساس پول ملی هر كشور اندازه‌گيری می‌شود، نشأت گرفته باشد. حسابدار از اين طريق عملكرد شركت را اندازه‌گيری می‌كند، موقعيت مالی را ارزيابی می‌كند، و كارهايی اجرايی نيز انجام می‌دهد. حسابدار مسئول تهيۀ صورت‌های مالی است. كارش بيش‌تر ماهيت مستقلی دارد؛ شغلی پرارزش برای مردمی كه منظم و مرتب‌اند و كاری مستقل می‌جويند.

توسعۀ كشور بدون ارائۀ گستردۀ خدمات حسابداری و حسابرسي ممكن نيست؛ توسعه، متضمن كنترل و نظارت است و جامعۀ حسابداری و حسابرسی كشور، در اِعمال چنين نظارت‌هايی و در توليد اطلاعات لازم برای توسعۀ اقتصادی ايران نقش درجۀ اولی دارد. اتفاقاتی شبيه واقعۀ انرون و واقعۀ ورلدكام كه زمينۀ تصويب قانون اكسلی بود، نشان داد كه هرچند تمدن قرن بيست‌ويكم بدون شكل‌گيری شركت‌های سهامی عام بزرگ و اختراع ابزارهای مالي جديد ناممكن بوده است، اما درعين‌حال بدون نظارت بر اين نهادها، بروز وقايعی چون بحران سال ۲۰۰۷، حيات اقتصادی كشورها را به خطر می‌اندازد.

«مالی» البته نه كاری با تهيۀ صورت‌های مالی دارد؛ نه اصول متداول يا پذيرفته‌شدۀ حسابداری را کامل می‌داند؛ نه لزوماً از استانداردهای حسابداری ملی كه جمع‌بندی حرفه در يك كشور است، ديدگان را می‌آزارد؛ نه تسلطی بر استانداردهای گزارشگری مالی بين‌المللی دارد. او عمدتاً مصرف‌كنندۀ اطلاعاتی است كه «حسابدار» با مشقت و با تسلط بر اين موضوعات فراهم می‌آورد. او گماشتی از جنس ديگر دارد. بيش‌تر مديريت پول يا مديريت وجوه را دنبال می‌كند. فرياد خشم‌اش از گراني پول شعله می‌كشد، و وقتی نرخ بازده پروژه‌ای در آتش آفتاب بحرانی ماليی خاكستر شود، درد عميق جانش را فرامی‌گيرد. او از دهكدۀ اقتصاد سر برون كشيده است؛ دقيق‌تر بخواهيد «مالی شركت‌ها» از تبار «اقتصاد خرد» است و حتی دقيق‌تر، از آبشخور «نظريۀ بنگاه» سيراب می‌شود. اما «حسابداری» به طور عام رشتۀ علمی دانشگاهی و به‌طور خاص بخشی از علم «اطلاعات» تلقی می‌شود. هر قدر «حسابدار» علاقه‌مند به «ارزش دفتری» است، «مالی» به «ارزش بازار» علاقه‌مند است. چنين است كه می‌‌بينيم رابطۀ «حسابداری» و «مالی» صرفاً رابطۀ دو علم مستقل است.

هر چند هیچ نکتۀ انتزاعی یا تحلیلی در «مالی» نیست که با داده‌های «حسابداری» پیوند نداشته باشد، اما گزاره‌های معنی‌داری در «مالی» ممکن است وجود داشته باشند که در هیچ‌یک از مقولات «حسابداری» نگنجند. برعکس، برخی حقایق مفهومی «حسابداری» که حاصل استتناج منطقی است با دیوار نظریه‌های «مالی» برخورد می‌کنند. البته، هر دو علم، در جستجوی «قضایای کامل خدشه‌ناپذیر» به‌ناچار نتایج تقلیل‌گرایانه‌ای دارند. هیچ‌یک از دو علم خدمتکار کامل دیگری نیستند. «حسابداری» با همة دغل‌کاری‌های دست‌اندرکاران علم «مالی» که در بحران ۲۰۰۷ خود را نشان داد، و در نهضت وال‌استریت- مین‌استریت چهره نمود، «مالی» را علم شیادان نمی‌داند. به علاوه، به نظر می‌رسد آن‌قدر که «حسابداران» بر نظریه‌های مالی احاطۀ نسبی یافته‌اند، اصحاب مالی به «حسابداری» رخنه نکرده‌اند.

در نبود اطلاعات توليدي حسابداران، تصميم‌گيريِ بدون‌اطلاعات با دستكاري در نظام قيمت‌ها در بازارهای مالی همراه می‌شود، و شفافيت حداقلي موجود را هم از بين می‌برد و باعث می‌شود تخصيص منابع در اقتصاد ايران حتی به‌شكل نادرست‌تری انجام شود و توسعه با هدف اشتغال و سرمايه‌گذاری حتی در سطح نازل جاری هم به‌وقوع نپيوندد.

«حسابدار» زمستان و تابستان، صبح‌گاهی كه برمی‌خيزد به «بدهكار و بستانكار» به «اقلام زير خط» به «سيستم حقوق و دستمزد» به «هزينۀ سربار» به «حسابداری بهای تمام‌شده»، به «سيستم موجودی انبار»، به «استاندارد دارايي‌هاي ثابت،» به «اصل مقابلۀ درآمدها و هزينه‌ها،» … و به اين همه فكر می‌كند و دلتنگی‌هايش را با رعايت «اصل محافظه‌كاری» فرومی‌نشاند. هم اهل تحليل است؛ هم حساب‌ها را تفسير مي‌كند، و هم معتقد است: «حسابِ خود نه كم گير ونه افزون.» یعنی سپهر ذهنی‌اش از چشمه‌سار جادويی چنين مفاهيمی انباشته است. اشتها و عطش‌اش خلق داده‌های مالی است.

«مالی» البته سپهر ذهنی ديگری دارد. به «قيمت سهام» و «ريسك بازار» می‌‌انديشد؛ به دنبال «انطباق ديرش و سررسيد تعهدات» خود است؛ «قانون بورس و اوراق بهادار» را زير و رو می‌كند؛ «تلاطم نرخ ارز» كلافه‌اش می‌‌کند، به‌دنبال «جريان‌های نقدی آتی» است، كارايی «ساختار سرمايه» را بررسی می‌كند، از «حباب قيمت‌های طلا و سهام» می‌ترسد، در پی «مديريت سبد سرمايه‌گذاری» است، «سياست سود تقسيمی» را كنكاش می‌کند، دائماً از «ريسک اعتباری» و «ريسک نقدينگی» صحبت می‌كند، به‌دنبال «بودجه‌بندی سرمايه‌ای» سالانه است، و الخ. رسالت مالی «بيشينه‌سازی ارزش سهام» يا «ارزش شركت» است، كاری كه «حسابدار» آن را در حوزۀ وظايف خود نمی‌داند. هر قدم كه «مالی» برمی‌دارد، محتاج اطلاعاتی است كه «حسابدار» آن‌ها را گردآوری و با فراوری به كيفيتی رسانده كه به كار تصميم‌گيری «مالی» می‌‌آيد. پس، فرونگذاريم كه «حسابداری» و «مالی» دو حوزۀ علمی مستقل‌اند که به کمک هم می‌آیند.

«مالی» و «حسابداری» بی‌شک دائماً در حال افزودن به سرمايۀ معنوی و روشنفكرانة جامعة دانشگاهي‌اند. حسابداران به‌طور مدام عرضه‌كنندگان اطلاعات در محيطی اقتصادی‌‌اند. هر مشكلی كه رفع می‌كنند و هر آن‌چه انجام می‌‌دهند، اطلاعات را در بطن خود دارد، و ارائۀ اطلاعات عنصر كانونی و كليدی است. «حسابداری» علم است آن‌گاه كه درمی‌‌یابیم ديگر رشته‌های علمی دانشگاهی روز‌به‌روز بخشی از علوم اطلاعات مي‌شوند. فيزيك نمونه‌اي برجسته در اين زمينه است. حجم عظيمی از فرصت‌های شغلی در بطن صنعت اطلاعات نهفته است: گردآوری، تغييرشكل و سازماندهي اطلاعات، كاربست كارآمد آن، و حفظ كنترل بر اطلاعات همه فرصت‌های شغلی جذابی در اختيار «حسابداران» قرار مي‌دهند. «حسابداران» به‌طور دائمي در كار ارتقای سطح كيفي داده‌هاي مالی‌اند تا آن‌ها را به اطلاعات مالی كيفيت‌دار برای تصميم‌گيری بدل كنند.

خاستگاه «حسابداری» به سال ۱۴۹۴ ميلادی برمی‌گردد كه  لوكا پاچولی برای اولين بار در كتاب «همه چيز راجع به حساب، هندسه و تناسب» نظام ثبت دوطرفۀ حساب‌ها را تشريح كرد. همان نظامی كه بازرگانان ونيزی عصر پاچولی از آن برای ثبت و ضبط حساب‌های خود استفاده می‌كردند. مهم‌ترين خروجی كار پاچولی تراز آزمايشی بود، هرچند اغلب صاحب‌نظران بدعت پاچولی را نقطۀ آغاز دانش حسابداری می‌دانند، هستند متخصصانی كه به استناد لوح‌های به جا مانده از تمدن‌های آشور، بابل و سومر، سابقۀ شكل‌گيری دانش حسابداری را به پيدايش اولين تمدن‌ها در بين‌النهرين به سال‌ها قبل از ميلاد مسيح گره می‌زنند.

البته، «حسابداری» حتی قبل از اين‌كه در زرورق «اطلاعات» چهره نمايد، رشتة علمی دانشگاهی بوده است. از نظر تاريخی، مفهوم حسابداری هماهنگ با توسعة جبر خطی شكل گرفته است. هرچه حسابداری توسعه می‌يابد، ‌اطلاعات در آن نقشی محوری‌تر مي‌گيرد. سفر «حسابداری» از «سازوكار ثبت دو طرفه» تا «موجودی‌ها و جريان‌های حسابداری» تا «تعيين سود و ارزشيابی دارايی‌ها» و تا «تماميت و انسجام داده‌ها،» و بالاخره تا امتداد «حسابداری در متنی توليدی» همه و همه سفری در عرصۀ علم بوده است. با اين همه، بی‌نگرانی بگوييم كه علم «حسابداری» کاملاً مستقل از «علم مالی» است. نمی‌توان آن‌ها را مقايسه كرد، يا برتری علمی يكی را بر دانش ديگري مطرح كرد، يا اين دو را يكی كرد و يا يكی را زيرمجموعۀ ديگری قرار داد.

«مالی» برخلاف «حسابداری» ادعای تاريخی ندارد؛ پايه‌های امروزين آن بر سال ۱۹۵۲ و انتشار مقالۀ هری ماركويتز استوار است. رمزگشايی ماركويتز از ريسک، حامل پيامی ساده بود: «تمام تخم‌مرغ‌ها را در يک سبد قرار نده.» مشهورترين مقالۀ مالی اما به سال ۱۹۵۸ فرانكو موديليانی و مرتون ميلر برمی‌گردد كه هزينه و ساختار سرمايۀ بنگاه‌ها را تشريح می‌كرد.

بی‌گمان در جهان واقع، هر رخساره‌ای به رخساره‌های ديگر مربوط است و «مالی» هم با بهره‌گيری از دانش «اقتصاد» و استفاده از داده‌های «حسابداری» سخت به‌كار محاسبۀ ارزش بازار مشغول است. اما، سوءتفاهم‌ها و اختلاط دو حوزة مستقل علمي آن‌چنان در اين مرز و بوم گسترده است كه نهی رابطه در عرصة عمل و آموزش، كمك مي‌كند تا پلاس ژندۀ سوءبرداشت‌ها جمع شود و اين دو علم در سرزمين ما با شتاب بيش‌تری توسعه يابند.

در عين ناارتباطی، مقايسة اين دو حوزه از دانش بشری ممكن است: چرخ ارابۀ «حسابداری» با اسب استانداردها در گردش است، در حالی كه افسار «مالی» در چنگ اصول اقتصاد است. «حسابداری» دائماً از گذشته و حال سخن می‌راند، اما «مالی» از آينده و آيندۀ دورتر. آن می‌خواهد بداند چه شد، وين می‌خواهد سر دربياورد چه خواهد شد. آن يكی به دنبال تبيين واقعيت‌های مالي موجود است و اين يكی به دنبال تغيير آيندۀ مالی پيش روی. از نظر «مالی» محض، وضعيت موجود، هزينۀ ريخته است؛ برای «حسابداری» محض، آيندۀ پيش‌روی، خيال آشفته است.

«ارزش دفتری» غايت حسابداران و «ارزش بازار» آرزوی مالی است. «مالی» قيمت دلار دلال ارز را حجت می‌داند، و «حسابداری» نرخ ارز مرجع و نیمایی را. «حسابداری» سرگشتۀ مستنداتی است كه با آن‌ها اثبات كند، و «مالی» به‌دنبال نرخ‌هايی است كه با آن‌ها اقدام كند. براي «حسابدار» قيمت دارايی معادل ارزش تاريخی و به‌زعم «مالی» قيمت دارايی معادل ارزش فعلی جريان‌های نقدی آتی است. گاو حسابداران به اندازۀ علفی كه می‌خورد شير می‌دهد و گاو مالی به اندازۀ علفزاری كه می‌بيند. آن يكي می‌خورد و چاق نمی‌شود، اين يكی می‌بيند و فربه مي‌شود. آن يكی به‌ندرت حباب توليد مي‌كند و اين يكی پيوسته حباب مي‌سازد و می‌تركاند. «حسابدار» سود كاغذی می‌سازد و انباشته می‌كند و «مالی» از كاغذ سود می‌سازد و توزيع می‌كند. آن‌ها استهلاک كسر می‌كنند تا سود گزارش كنند، اين‌ها به سود استهلاک می‌افزايند تا جريان نقدی محاسبه كنند.

در پيشگاه دو علم، در ملاقات‌گاه دو طايفۀ «حسابدار» و «مدير مالي» حضور يافته‌ايم. «حسابداری» علمی قدیمی و دشوار است؛ «مالی» هم علمي جوان و پیچیده است. با قدرت و اختيار فراوان، مسئوليت بسيار نيز همراه می‌شود. اگر «دانش به‌معنای قدرت باشد» آن‌گاه لاجرم با توسعۀ گسترۀ دانشِ «مالي» و «حسابداری»، مسئوليت‌های عظيمي نيز متوجه دست‌اندركاران و اصحاب اين دو علم می‌شود. آنان مسئوليت دارند ـ مسئوليتی اجتماعی ـ كه اين قدرت را با ديگران تقسيم كنند و به همگان امكان دسترسی بدهند و دانش را بگسترانند. اگر در پی آنيم كه چشم‌انداز اميد‌آبادِ اين كشور، دور از دسترس سال‌های نزديك و نسل امروز نباشد، آن‌گاه بلافاصله بايد نتيجه‌ بگيريم كه مسئوليت اخلاقی حاملان و عاملان علم «مالی» و دانش «حسابداری» در كشور ما می‌بايد گسترش نتايج و ميوه‌های اين دو حوزه و قراردادن آن دانش‌ها در خدمت رفاه عمومي و توسعۀ اقتصادی كشور باشد. نشر و گسترش هر دانش در گرو ارائۀ تعريف‌های دقيق از محدوده و مقصد آن دانش، ايجاد مجال استفاده از اصطلاحات دقيق، شفاف‌سازی و انسجام مفاهيم آن دانش است. اين ضرورت ما را بر آن می‌دارد تا در كشوری كه حتی در ميدان تميز این دو حوزۀ علم از یکدیگر،  سوءتفاهم و اختلاط بالا گرفته، و برای سال‌هايی طولانی اصطلاح «حسابداری» و «مالی» به جای يكديگر به‌كار گرفته شده، بانگی برآوريم كه «مالی» و «حسابداری» دو علم مستقل‌اند.

درج دیدگاه

نظر خود را وارد کنید
اسم خود را اینجا وارد کنید